SeVdA










میون یه دشت لخت زیر خورشید کویر
مونده یک مرداب پیر توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر از همه دنیا جدام
داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پام

من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم

اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیام راهم افتاد به کویر
چشم من به اونجا بود پشت اون کوه بلند
اما دست سرنوشت سر رام یه چاله کند

توی چاله افتادم خاک منو زندونی کرد
آسمونم نبارید اونم سرگرونی کرد
حالا یه مرداب شدم یه اسیر نیمه جون
یه طرف میرم تو خاک یه طرف به آسمون

خورشید از اون بالاها زمینم از این پایین
هی بخارم می کنن زندگیم شده همین
با چشام مردنمو دارم اینجا می بینم
سرنوشتم همینه من اسیر زمینم

هیچی باقی نیست ازم لحظه های آخره
خاک تشنه همینم داره همراش می بره
خشک میشم تموم میشم فردا که خورشید میاد
شن جامو پر می کنه که میاره دست باد

تاريخ شنبه 24 خرداد 1393برچسب:,سـاعت 18:8 نويسنده sevda

انگار دستام سرده سردن انگار چشمام شب تارن

آسمون سیاه ابر پاره پاره شرشر بارون داره میباره

حالا رفتی و من تنها ترین عاشقم رو زمین تنها خاطراتم تو بودی فقط همین

رفتی برو تنها بمون با غصه ها همرا بمون

دیگه نمی تونم خسته خستم طلسم غم رو زدم شکستم

داره چشمام ابر بارون رو گونه هام شده روون

رفتی و رفتی تنها می مونم تا آخر عمر واست می خونم

حالا رفتی و من تنهاترین عاشقم رو زمین تنها خاطراتم تو بودی فقط همین

تاريخ یک شنبه 29 دی 1392برچسب:,سـاعت 21:35 نويسنده sevda

برف ، برف برف میباره قلب من امشب بی قراره

برف ، برف برف میباره خاطره هاتو یادم میاره

تا دوباره صدامو دراره برف ، برف برف میباره

آسمونم دلش قصه داره حق داره هرچی امشب بباره

جای برف باز میشینی کنارم مطمئنم دیگه شک ندارم

شک ندارم تو فکرم هستی تنهایی تو اتاقت نشستی

گفته بودی دلت تنگ نمیشه پس چرا هی میای پشت شیشه

برف ، برف برف میباره خاطره هاتو یادم میاره

تگ دوم آهنگ بابک جهانبخش به نام برف

خنده آدمک روی برفا روزای خوبم و زنده کرده

من دلم گرم هیشکی نمیشه سردمه.خیلی سرده

باز دوباره داره برف می باره باز چه ساکت می باره

یخ زده دستای بی گناهم چشم برام فقط چشم برامهم

چشم برامهم ، چشم برامهم

برف ، برف برف میباره قلب من امشب بی قراره

برف ، برف برف میباره خاطره هاتو یادم میاره

تاريخ سه شنبه 10 دی 1392برچسب:,سـاعت 11:40 نويسنده sevda

بعضی موقع ها باید به بعضیا گفت:

هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــررررری...چشمک

تاريخ جمعه 24 آبان 1392برچسب:,سـاعت 12:17 نويسنده sevda

این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بكنم

سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم این جمله رو اینقد میگم تا كه فراموشت كنم ا

مشاهده در ادامه ی مطلب


ادامـــه مطـــلــبــــــ..♦ـ♦ـ♦ـ....
تاريخ جمعه 3 خرداد 1392برچسب:,سـاعت 18:55 نويسنده sevda



ولـی بـایـد یـاد بـگـیـری

هـر حـقـیـقـتـی رو تـو صـورت طـرف مـقـابـل تـُف نـکـنـی

روح و روان آدمـا از هـر حـقـیـقـتـی عـزیـزتـره

مشاهده در ادامه ی مطلب...


ادامـــه مطـــلــبــــــ..♦ـ♦ـ♦ـ....
تاريخ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 10:48 نويسنده sevda

 

تو برو....

نگران حال من نباش....

من...

به تنهایی...

به صندلی توی اتاقم...

به پنجره رو به خیابان...

به فکر کردن به تو...

و به سیگار کشیدن....

عادت کردم...

تو برو...

                                    


 

تاريخ شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 19:43 نويسنده sevda

دیدی گفتم اخرش راهمون از هم جدا میشه؟

                                 تو میری با دیگرون،عشقمون تباه میشه؟

    دیدی گفتم که نگات غرورمو ازم گرفت؟

                                لعنت به اون غریبه ای که عشقموازم گرفت

تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 14:8 نويسنده sevda

زندگی دفتری از خاطره هاست

                                   یک نفر در دل شب

                                   یک نفر دردل خاک

                           یک نفر همدم خوشبختی هاست

                           یک نفر همسفر سختی هاست

                           چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد

                                 ما همه همسفریم...

تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 14:0 نويسنده sevda

 

قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق

عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست

چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!

که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی

و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی

و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی

و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری...


 

تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 13:56 نويسنده sevda

دل شکسته بود ،راهی نداشت ، رفت و هیچ جای صحبتی نگذاشت

فکر میکرد به سوی او میروم ، هر جا برود من مخالف او میروم

در فکر او ننشسته ام ، تمام درهای خاطره ها را بر روی دلم بسته ام

من برای خودم رفتم و او برای دلش ، بی خیال که هر چه آمد بر سرش

نه لحظه ای که از او یادی کنم ، نه یک لحظه که فکر برگشتن کنم

او ارزشی نداشت ، این دل من بود که نیاز به یک چیز داشت

چیزی که در وجود او پیدا نمیشد ، یک سال هم باران می بارید

بی محبتیها را از دلش نمیشست

همه چیز میگذرد و میشود شبیه یک خاطره ، تصویر دل شکسته ام نیز شبیه یک حادثه

و این حادثه روزی تلخ ترین خاطره زندگی میشود ، 

هر کاری کنی از یاد فراموش نمیشود

و تو جرمت تنها شکستن نبود ، تو متهم به شکستن قلبی هستی 

که هیچگاه آن قلب مثل اولش نمیشود ، هر کاری کنی آن حادثه از خاطرم پاک نمیشود

و یک عمر میسوزم در حادثه ای که در خاطر تو حتی یک لحظه هم نخواهد آمد

و حالا گناه من چیست ، سزای تو چیست؟

سزای تو این بود که از چشمم افتادی بر زمین ، از دید قلبم شکستی  ، همین

تاريخ جمعه 13 ارديبهشت 1392برچسب:,سـاعت 13:28 نويسنده sevda

شاید برایت عجیب باشه این همه آرامشم

خودمانی میگویم ، به آخر که برسی فقط نگاه میکنی  . . .

غمگینم مثل عکسی در اعلامیه ی ترحیم که خنده اش همه را می گریاند . . .

سرنوشتم چیز دیگر را روایت میکند / بی تعارف این دلم خیلی هوایت میکند

قلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت / غرق در خون یکنفس دارد دعایت میکند . .

آرامـــش یعنــــی :

هـر وقت قهـــر کــــردی

مطمئــــن بـــاشـی کـــه تـــا آشتـــی کنـــی هیـــچ کسی جـــات رو نمی گیــــــره


ادامـــه مطـــلــبــــــ..♦ـ♦ـ♦ـ....
تاريخ شنبه 23 دی 1391برچسب:,سـاعت 19:2 نويسنده sevda

 

تاريخ چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,سـاعت 22:37 نويسنده sevda

Tanhayi!!!in vazhe ra boland tarin shakheye derakht khoob mifahmad.

تاريخ چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:,سـاعت 10:49 نويسنده sevda

nasle sookhte=sarzamine sookhte

تاريخ جمعه 15 ارديبهشت 1391برچسب:,سـاعت 21:39 نويسنده sevda

پشت یک دیوار سنگی  دو تا پنجره اسیرن.دوتا خسته دوتا تنها  یکیشون تو یکیشون من.دیوار از سنگ سیاهه   سنگ سخت وسرد خارا.زد مهربی صدایی روی لبای خسته ی ما.نمیتونیم که بجونبیم زیر سنگینی دیوار.همه ی عشق منو تو قصه از قصه ی دیدار.کاشکی

این دیوار خراب شه  منو تو باهم بمیریم.توی یک دنیای دیگه دستای همو بگیریم.شاید اونجا توی دلها درد بیزاری نباشه    میون پنجره هاشون دیگه دیواری نباشه...

تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,سـاعت 22:39 نويسنده sevda

 

بشنو همسفر من.باهم رهسپار راه شدیم.باهم لحظه هارا گریه کردیم.ما در صدای بی صدای گریه بودیم.ماازعبور تلخ لحظه قصه ساختیم...شاید در این راه اگر باهم بمانیم..وقت رسیدن شعر خوشبختی بخوانیم.

تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:,سـاعت 22:28 نويسنده sevda

هرم نگاهم اگرهم رسید قصه نگاهم همه دیوار بود.سوختنم را که تو دیدی ولی کارتو از این همه انکار بود.خیره به چشمانت اگر میشوم در قفس ثانیه ها مانده ام.ثانیه ها رفت و نگاهم به در منتظر لحظه ی دیدار بود.رفتی و در پشت در بسته ای ماندم و دریافتم این نکته را آن چه که در خلوت تنهایی ام نیست دگر فرصت تکرار بود.مرثیه هرشب و تنهایی ام سوختن سوختن سوختن...پرده ی آغاز از این ماجرا تا به سرانجام پدیدار بود.زلف و رها چشم خمار است و من من که به چشمان تو اغشته ام.پشت همه شوق به خون خفته ام ماه دلم دست تو در کار بود.پشت نگام همه تصویر تو.پیش دلم ترس از این انزوا.آیینه در آیینه و حکم من از همه عمر تکرار بود.

تاريخ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,سـاعت 16:47 نويسنده sevda

عشق تنها کار بی چرای عالم است.چه آفرینش بدان پایان میگیرد.معشوق من چنان لطیف است که خود را به بودن نیالوده است .که اگر جامه ی وجود بر تن میکرد نه معشوق من بود...

تاريخ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:,سـاعت 16:30 نويسنده sevda

 

تاريخ دو شنبه 22 اسفند 1390برچسب:,سـاعت 12:42 نويسنده sevda
яima